عاشق سکوتی هستم که از فریاد، تقاضای پناهندگی میکند.
عاشق پرنده ایی هستم که، ازادیش را با اب ودانه عوض نمیکند.
عاشق باغبانی هستم که هنگام سیراب کردن گلها، تشنگی را فراموش میکند.
عاشق موجودی هستم که دربرابر ایینه، چشم بسته تصویر خود را میبیند.
عاشق بهار هستم که درتمام طول عمرش، گلی نمیچیند.
|